برچسب: نوروساینس

  • چگونه توجه دانش‌آموزان را جلب کنیم: راهکارهایی تجربی بر مبنای دانش مغز و علوم اعصاب

    چگونه توجه دانش‌آموزان را جلب کنیم: راهکارهایی تجربی بر مبنای دانش مغز و علوم اعصاب

    جلب و حفظ توجه دانش‌آموزان در کلاس برای یادگیری مؤثر امری ضروری است. فهم سازوکارهای شناختی توجه در مغز انسان  بینش‌های ارزشمندی را برای معلمان فراهم می‌آورد. ترکیب‌یافته‌های علوم اعصاب شناختی با راهکارهای عملی در کلاس درس می‌تواند محیط یادگیری جذابی را ایجاد کند که در آن، دانش‌آموزان درجات بالاتری از توجه و تمرکز را تجربه می‌کنند و اطلاعات را بهتر به خاطر می‌سپارند. در این مقاله، ما به کمک یافته‌های علوم اعصاب شناختی و دانش مغز انسان، تکنیک‌های مختلفی را برای جلب و حفظ توجه دانش‌آموزان در کلاس درس معرفی کرده‌ایم.

    توجه (Attention) در علوم اعصاب شناختی:

    منظور از توجه چیست؟ وقتی ما به چیزی توجه می‌کنیم، چه اتفاقی در مغزمان می‌افتد؟ توجه یکی از عوامل اساسی در فرآیند یادگیری است. از دیدگاه علوم شناختی، منظور از «توجه» توانایی مغز برای تمرکز بر روی یک مجموعه‌ی خاص از اطلاعات یا فعالیت‌هاست. این فرآیند توسط سیستم‌های مختلف مغزی کنترل می‌شود؛ از جمله سیستم‌های حسی و فراهم‌کننده‌ی توجه.

    از منظر علوم اعصاب مغز، قسمت‌های مختلفی از مغز در «توجه» نقش دارند. به عنوان مثال، سیستم فعال‌کننده‌ی مشبک مغز (RAS) در مغز مسئولیت فیلتر کردن ورودی‌های مختلف را دارد. این سیستم مشخص می‌کند که کدام اطلاعات حسی به بخش کورتکس مغز بروند و کدام نه. کنجکاوی در مواجهه با رویدادهای تازه و غیرمنتظره، به نوعی به این سیستم مربوط می‌شود؛ چیزی که ما نیز در کلاس درس با آن خیلی سروکار داریم.

    تکنیک‌های جلب‌کردن توجه دانش‌آموزان در کلاس:

    برای این‌که کمک کنیم اطلاعات مورد نظر از فیلتر سیستم فعال‌کننده‌ی مشبک مغز رد شوند، می‌توانیم از این تکنیک‌ها در کلاس استفاده کنیم:

    1. دانش‌آموزان را غافلگیر کنید: تازگی، کنجکاوی را می‌انگیزد و فیلتر توجه RAS را باز می‌کند. معلمان می‌توانند با عناصری غیرمنتظره، مثلاً یک لباس منحصربه‌فرد یا اشیاء غیرمعمول مرتبط، کلاس را آغاز کنند.
    2. اتفاقات خارق‌العاده را به نمایش بگذارید: شکستن الگوهای معمول، توجه دانش‌آموزان را به خود جلب می‌کند. آزمایش‌هایی مثل آزمایش سوراخ‌کردن بادکنک بدون ترکیدن آن، توجه دانش‌آموزان را جلب می‌کنند و حس کنجکاوی را برمی‌انگیزند.
    3. از دانش‌آموزان بخواهید پیش‌بینی کنند: درگیرکردن دانش‌آموزان در پیش‌بینی چیزها باعث آزادسازی دوپامین می‌شود و به این شکل، توجه را برمی‌انگیزاند. معلمان می‌توانند در برنامه‌ی خود فعالیت‌هایی مبتنی بر پیش‌بینی دانش‌آموزان بگنجانند و از این طریق مشارکت فعال و پرسشگری را نیز تقویت کنند.
    4. سؤالات شاخک‌تیزکننده بپرسید: سؤالات شاخک‌تیزکننده سؤالاتی هستند که ذهن را قلقلک می‌دهند. می‌توانید با این سؤالات بحث را آغاز کنید تا دانش‌آموزان تعامل عمیق‌تری با محتوای درس داشته باشند.
    5. به رویدادهای واقعی و اتفاقات روز اشاره کنید: ارتباط‌دادن دروس به مسائل دنیای واقعی، علایق و نظرات دانش‌آموزان را درگیر می‌کند و باعث می‌شود ارتباط بیشتری با دروس بگیرند و مشارکت بالاتری داشته باشند.
    6. از طنز استفاده کنید: طنز به‌عنوان تقویت‌کننده دوپامین عمل می‌کند، توجه را افزایش می‌دهد و فضایی مثبت در کلاس ایجاد می‌کند که برای یادگیری بسیار مناسب است.

    چطور صدایمان را بالا نبریم: راهکارهای جایگزین برای جلب‌کردن توجه دانش‌آموزان

    علاوه بر راهکارهای پیشین، تکنیک‌هایی نیز وجود دارد که هنگامی که حواس دانش‌آموزان پرت شده باشد، معلمان می‌توانند از این تکنیک‌ها استفاده کنند و توجه کلاس را دوباره به درس متمرکز کنند.

    1. کف زدن یا بشکن: نشانه‌های غیرکلامی مانند کف‌زدن یا بشکن، دانش‌آموزان را تشویق می‌کند تا به طور دسته‌جمعی دوباره تمرکز کنند.
    2. دستا بالا: در سکوت، دستانتان را بلند کنید. این کار توجه دانش‌آموزان را جلب می‌کند.
    3. شمارش معکوس کلاسی: شمارش معکوس جمعی به دانش‌آموزان کمک می‌کند به شکل هماهنگ، توجه خود را باز بیابند. این کار همچنین حس همبستگی و همکاری را نیز تقویت می‌کند.
    4. پرسش‌وپاسخ: به جای تذکر دادن، شروع کنید به پرسش و پاسخ جمعی در کلاس. سؤالاتی بپرسید که دانش‌آموزان همراه با یکدیگر به شما پاسخ دهند. تعامل و حرف زدن جمعی باعث جلب توجه می‌شود.
    5. تایمر/آهنگ: استفاده از تایمرها و آهنگ‌ها برای نشان دادن بازگشت به روند معمول کلاس نیز می‌تواند به شما کمک کند.
    6. چراغ‌ها: نشانه‌های بصری مانند کم‌نور کردن چراغ‌ها، توجه همگی را جلب می‌کند. تغییر در نور کلاس می‌تواند راهکار خوبی برای رفتن از یک فعالیت به فعالیت دیگر باشد.
    7. جلوه‌های صوتی: پخش فایل جلوه‌های صوتی روشی بازیگوشانه و در عین حال مؤثر برای جلب توجه مجدد دانش‌آموزان است.

    راهکارهایی برای تقویت دامنه توجه کودکان:

    علاوه بر تکنیک‌های جلب‌توجه، معلمان می‌توانند برای بهبود دامنه‌ی توجه دانش‌آموزان از این راهبردها استفاده کنند:

    1. فعالیت بدنی را در برنامه بگنجانید: زمان‌های استراحت‌ فعال، به‌ویژه قبل از فعالیت‌های چالش‌برانگیز، تمرکز و مشارکت افراد را بالا می‌برد.
    2. استراحت‌های تمرکز-محور داشته باشید: در فواصل منظم، زمانی را به استراحتی از جنس تمرینات تمرکزمحور اختصاص دهید.
    3. کارها را به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم کنید: با این کار، فعالیت‌هایتان را برای افراد با دامنه‌های توجه متفاوت بهینه‌سازی می‌کنید و جلوی اضافه بار شناختی (cognitive overload) را می‌گیرید.
    4. حذف عوامل حواس‌پرتی دیداری: به‌حداقل‌رساندن بی‌نظمی در محیط یادگیری، حواس‌پرتی‌های شناختی را کاهش داده و تمرکز و دقت را افزایش می‌دهد.
    5. بازی‌های حافظه انجام دهید: فعالیت‌های مبتنی بر حافظه، تمرکز و مهارت‌های شناختی را تقویت کرده و تاب‌آوری کودک در برابر کارهای چالش‌برانگیز را افزایش می‌دهد.

    نتیجه‌گیری:

    با در کنار هم گذاشتن یافته‌های دانش مغز و علوم اعصاب و شیوه‌های عملی مدیریت کلاس، معلمان می‌توانند محیط‌های یادگیری پویایی ایجاد کنند که توجه دانش‌آموزان را جلب و حفظ کند. اجرای ترکیبی از تکنیک‌های جلب‌توجه و راهبردهای تقویت دامنه توجه می‌تواند نهایتاً نتایج شگفتی را برای دانش‌آموزان، هم در حوزه‌ی یادگیری و هم در زندگی، به بار بیاورد.

     

    منابع:

     

  • باورهای غلط رایج درباره مغز و یادگیری

    باورهای غلط رایج درباره مغز و یادگیری

    در دنیای آموزش، برای بهبود شیوه های تدریس موثر، درک فرآیند و چگونگی یادگیری در مغز ضروری است. با این حال، حجم بالای اطلاعاتی که در این باره به وجود دارد، و افسانه‌ها یا باورهای غلط عصب‌شناختی که در میان این اطلاعات هست، می‌تواند چالش‌برانگیز و گمراه‌کننده باشد. در این پست ، ما چند افسانه یا باور غلط رایج عصب‌شناختی در مورد عملکرد مغز و یادگیری را بررسی می‌کنیم و راهکارها و رویکردهایی را معرفی می‌کنیم که مبتنی بر شواهد علمی هستند.

    باورهای غلط عصب‌شناختی درباره‌ی مغز و یادگیری: واقعیات / افسانه‌ها

    علوم اعصاب و روان‌شناسی شناختی در سال‌های اخیر توجه زیادی را در دنیای آموزش به خود جلب کرده است؛ به طوری که بازار محصولات آموزشی پر است از ادعای ارائه‌ی محصولاتی مبتنی بر دانش مغز. با این حال، وقتی این ادعاها را زیر ذره‌بین می‌گذاریم، خیلی از آن‌ها زیر سوال می‌روند. کورت فیشر، رئیس‌ و مؤسس انجمن بین‌المللی ذهن، مغز و آموزش، در برابر زیاد شدن محصولات «یادگیری مبتنی بر مغز» در بازار هشدار می‌دهد و تاکید می‌کند که باید به دنبال شیوه‌های آموزشی باشیم که بیشتر مبتنی بر شواهد علمی هستند.

    یکی از افسانه‌ها یا باورهای غلط رایج که فیشر به آن اشاره می‌کند، ماهیت ایستا بودن مغز است. مفهوم نوروپلاستیسیته یا انعطاف‌پذیری عصبی این باور را نقض می‌کند. گزاره‌هایی که به هر شکل ادعا می‌کنند ساختار مغز ثابت است، مثلاً باور به غالب بودن نیمکره‌ی راست یا چپ در انسان‌ها، یا این تصور که ما تنها از 10% مغزمان استفاده می‌کنیم، به این دلیل زیر سوال می‌روند. نوروپلاستیسیته به ما می‌گوید که مغز می‌تواند در طول زندگی، تغییر کند و خود را با تغییرات وفق دهد. تصوراتی که مغز را ثابت می‌دانند، ساده‌انگارانه‌اند و پیچیدگی و پویایی عملکرد مغز را نادیده می‌گیرند.

    افسانه‌ی سبک‌های یادگیری

    مفهوم سبک‌های یادگیری، اگرچه در بین اهالی آموزش به طور گسترده‌ای پذیرفته شده، از پشتوانه‌ی تجربی کافی برخوردار نیست. تحقیقات نتوانسته‌اند نشان بدهند که همسو کردن راهکارهای آموزشی با سبک یادگیری هر دانش‌آموز، مزایای قابل‌توجهی بر روی میزان و کیفیت یادگیری او داشته است. در عوض، شواهد نشان می‌دهد که ارائه‌ی اطلاعات در قالب‌های متنوع برای همه‌ی دانش‌آموزان، ما را به نتایج بهتری در آموزش می‌رساند. معلمان می‌توانند با گنجاندن روش‌ها و فعالیت‌های متنوع در کلاس درس، هم به درک عمیق‌تر مطالب توسط دانش‌آموزان و هم به حفظ مطالب در حافظه‌ی آنان کمک کنند.

    باورهای غلط درباره‌ی مغز و یادگیری چه خطری برای آموزش دارند؟

    باورهای غلط عصب‌شناختی، که معمولاً در بازار آموزش و بر مبنای منافع تجاری مشخص بر سر زبان‌ها می‌افتند، چالش‌های مهمی برای آموزش ایجاد می‌کنند. این باورها، علاوه بر هزینه‌های مالی و زمانی که برای مخاطب به وجود می‌آورند، توجه ما را نیز از یافته‌های مبتنی بر شواهد علمی و کاربرد آن‌ها در حوزه‌ی آموزش منحرف می‌کنند. یکی از وظایف معلمان این است که سواد انتقادی خود را در برابر اطلاعات گسترده‌ی مربوط به علوم شناختی، مغز و یادگیری گسترش دهند تا بتوانند باورهای غلط و افسانه‌های عصب‌شناختی را از واقعیات تفکیک کنند و برای ارتقای یادگیری دانش‌آموزان، تصمیمات آگاهانه بگیرند.

    نتیجه‌گیری

    مقابله با افسانه‌ها یا باورهای غلط عصب‌شناختی رایج درباره مغز و یادگیری برای بهبود عملکرد ما در آموزش و تعیین شیوه‌های تدریس مؤثر ضروری است. معلمان می‌توانند با استفاده از تحقیقات مبتنی بر شواهد علمی در استراتژی‌های آموزشی خود، به نتایج بهتر آموزشی برسند و دانش‌آموزان را برای پیشرفت در کلاس درس و فراتر از آن، توانمند سازند.

    بیایید چندتا از نکات کلیدی را دوباره مرور کنیم:

    • مغز پویا و دائماً در حال تغییر است: برخلاف باورهای رایج، مغز ما یک ارگان ثابت نیست. نوروپلاستیسیته یا انعطاف‌پذیری عصبی به ما امکان می دهد در طول زندگی خود یاد بگیریم، سازگار شویم و رشد کنیم.
    • هیچ سبک یادگیری واحدی وجود ندارد: نمی‌توان برای هر فرد، تنها یک سبک یادگیری تعیین کرد و همه‌ی مطالب مختلف را به یک شیوه‌ی ثابت به آن فرد ارائه کرد. معلمان باید از روش های تدریس متنوعی استفاده کنند تا به نیازهای همه‌ی دانش آموزان پاسخ دهند و در عین حال، دانش‌آموزان را با طیف متنوعی از منابع و روش‌ها روبه‌رو کنند.
    • ما تنها از 10% مغز خود استفاده نمی کنیم: این یک افسانه رایج است که هیچ پایه‌ی علمی ندارد. ما در واقع از کل مغز خود استفاده می‌کنیم.
    • با ادعاهای مبتنی بر علوم اعصاب و دانش مغز، با احتیاط برخورد کنید: بسیاری از محصولات و برنامه‌های آموزشی ادعا می‌کنند که مبتنی بر دانش مغز و یادگیری هستند، اما همه‌ی این ادعاها معتبر نیستند. قبل از استفاده از هر منبع در کلاس درس، خودتان درباره‌اش تحقیق کنید.

    منابع: